تولد بابا جون.چهاردهم آذر

ساخت وبلاگ

تاريخ : شنبه 20 آذر 1395 | نویسنده : انسیه

بازدید : 0 مرتبه

سلام عزیز مامان صبح روز دوشنبه بعد صبحانه با هم رفتیم برای بابایی هدیه بخریم شما خیلی خوشحال بودی و مدام میگفتی تولد بابایی میخوایم براش هدیه بخریم بعد کلی دیدن لباس ها یه شلوار طوسی و پیداهن طوسی براش خریدیم البته به شرط که اگه از طرحش خوشش نیومد یا اندازه اش نبود قابل تعویض باشه اومدیم خونه .ناهار خوردیم و دوش گرفتیم بابایی اومد گفت بریم قم من هم وسایل راه را آماده کردم و تقریبا ساعت پنج و نیم غروب بود که راه افتادیم.ساعت هفت داخل حرم بودیم بابایی گفت نیم ساعت تو حرم باش بعد برگرد صحن منم رفتم زیارت و دعاهام رو سریع خوندم برگشتم دیدم با بابایی داره بازی میکنی ظاهرا بهت خوش گذشته بود تا بازی میکردی منم نمازهام رو خوندم موقع برگشت رفتی دم دفتر که موقع رفتن نذری داده بودیم خادم به شما شکلات داده بود گفتی بازهم شکلات میخوام.خادم یه فیش غذا هم به شما داد رفتیم مهمانسرا.من خوشحال شدم که مهمون حضرت معصومه شدیم و غذای تبرک میخوریم کتلت خیارشور گوجه و زیتون به همراه نون بود شما نون خالی و زیتون و خیارشور خوردی من و بابایی سیر شده بودیم بعد به بابایی گفتی کباب جیگر میخوای برات سفارش جیگر و بال داد خداروشکر خوشت اومد خوردی برگشتیم داخل ماشین حسابی شیرین زبونی کردی و کادوی بابایی با کلی ناز و شیرین زبونی بهش دادی بعدش بهش گفتی بابایی از من تشکر کن برات هدیه خریدم رفتیم ماه و مهر اونجا هم کلی بازی کردی بعد رفتیم مهتاب بابایی دلش طاقت نیاورد و برات بازی فکری خیلی خوب مارک خرید به همراه پازل و جامدادی مکویین دل تو دلش نبود که برات هدیه بخره بعدش راهی خونه شدیم بابایی تا رسید لباس هاشو پوشید شلوارش تنگ بود .شنبه ظهر بابایی زنگ زد گفت آماده بشین بریم مغازه لباس تعویض کنیم شما خیلی ناراحت شدی گفتی بابایی که خیلی خوشش اومد از هدیه اش چرا ببریم گفتم سایزش نیست بریم سایزش بخریم باز هم میگفتی نبریم بابایی خوشش اومده بود خلاصه رفتیم مغازه و بابایی شلوار لی ترک انتخاب کرد به قول شما ان شاالله مبارک اش باشه و تو شادی بپوشه.الهی به حرمت حضرت معصومه شر شیطان و جن و انس از خونه ما هم بیرون بره ان شاالله



موضوع :

گل پسری...
ما را در سایت گل پسری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9nazpesari0 بازدید : 49 تاريخ : شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 21:05